کد مطلب:223858 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

متن درس امام رضا
ما می دانیم خدا لطیف است و لطیف بودن خدا غیر از لطیف بودن خلق است زیرا حق از خلق جداست ولی دوست داریم كه آن را شرح فرمائید.

امام هشتم علیه السلام فرمود ای فتح ما می گوئیم خداوند لطیف است برای آنكه آفرینش لطیف دارد و بهر چیز لطیفی داناست «ای فتح خدا تو را موفق و ثابت دارد توجه كن معنی لطیف را» آیا اثر صنعت حق را در موجودات لطیف ملاحظه نمی كنی؟؟!

مانند گیاه لطیف و نازك در برابر گیاه غیر لطیف و در مخلوقات لطیف و جاندار كوچك چون پشه و كوچكتر از آن كه با چشم دیده نمی شود و جانداران ذره بینی كه بس كوچك هستند نر و ماده و نوزاد و كهنسال آنها تشخیص داده نمی شود.

این موجودات لطیف را كه می بینیم می یابیم كه بجماع و گریز از مرگ و جمع مصالح خود در تك دریا و در زیر پوست درختها و در میان بیابانها و صحراها رهبری می شوند و زبان یكدیگر را می فهمند و مقاصد فرزندان خود را دریافت می كنند و خوراك بآنها می رسانند و رنگهای مختلف در آنها تركیب شده سرخی با زردی و سفیدی با سرخی و موجودات ذره بینی كوچكتری وجود دارد كه چشم ما ندیده و آفرینش آنها را تشخیص نداده و نخواهد داد و بدست ما سائیده و لمس نمی شوند بنابراین می دانیم كه آفریننده این مخلوقات لطیف در آفرینش آنها بدون ابزار و آلات لطیف بخرج داده هر كس چیزی ساخته از ماده موجودی ساخته و خداوند خالق لطیف و جلیل هر چه آفریده از ناچیز آفریده و ساخته امام رضا علیه السلام درباره همین صفات حق بحسن بن خالد فرمود بدان كه خداوند قدیم است و قدیم صفتی است كه شخص عاقل را رهبری می كند بانكه چیزی پس از او و با او در دوام هستی نبوده است.

باعتراف عموم مردم برای ما ظاهر است و خود این صفت بعجزائر هم دلالت دارد كه هیچ چیز پیش از خدا و با خدا نبود و گفتار كسانیكه گویند پیش از خدا یا مقارن آغاز وجود او چیز دیگری بود باطل است!!!

زیرا اگر چیزی هم آغاز وجود باشد نمی شود مخلوق او بوده باشد و خدا خالق او اعتبار گردد زیرا فرض این است كه همیشه با او بود و چگونه می شود خالق چیزی باشد كه



[ صفحه 266]



همیشه با او بود و اگر چیزی پیش از او باشد آغاز هستی اوست و باید او خالق جهان باشد نه دومی و طفیلی.

خداوند قدیم خود را بنامهائی ستوده است برای دعوت مردم بسوی خود او زیرا آنها را آفریده و بنده ی خود كرد و آزمایش نمود كه او را بدان نامها بخوانند و خود را باین اسامی نامند.

سمیع - بصیر - قادر - قائم - ظاهر - باطن - لطیف - خبیر - قوی - عزیز - حكیم - علیم و آنچه مانند این نامها باشد مردمان دروغ گو این نامها را شنیدند و دیدند كه ما نسبت بخداوند می گوئیم كه هیچ چیز مانند او نیست و هیچكدام از خلق و هیچ حالی باو شبیه نیستند اعتراض كردند كه اگر چیزی مثل و مانند خدا نیست چگونه شما در اسماء حسن با خدا شریك هستید و بهمه آنها نامیده می شوید این خود دلیل است كه شما در همه حالات یا بعضی از اوقات مانند او هستید زیرا نامهای پاك شما شامل هر دو شماست.

جواب اعتراض آنها این است كه خداوند جل شأنه بعضی از اسماء خود را شامل حال بندگانش فرمود و تابش از صفات ذات خود در آنها پدید آورده ولی باز هم از نظر حقیقت و معنی جدائی و تفاوت محفوظ است چنانچه میان موجود ممكن و موجود واجب با شركت در هستی تفاوت ذاتی محفوظ است و گاهی ممكن است یك اسم دو معنای مختلف داشته باشد و دلیلش گفتگوها و تغییرات معموله و رایج میان خود مردم است كه خداوند هم با همان شیوه زبان و لغت خودشان با آنها خطاب كرده تا تعقل كنند و حجت او نسبت بآنچه تضییع و خرابكاری كردند بر آنها تمام باشد آنگاه فرمود برای نمونه توجه كن كه بسا بمردی می گویند: كلب: سگ - حمار: خر - ثور: گاو - اسد: شیر با آنكه حقیقت این معانی در مرد وجود ندارد زیرا انسان از نظر حقیقت نه سگ است نه شیر.

سپس فرمود ای پسر خالد خدا تو را رحمت كند این مثل را خوب یاد بگیر و مورد تأمل و دقت قرار ده!!!